سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
 
جمعه 86 خرداد 4 , ساعت 8:15 عصر

 

پدرش زهیر بن أبى سلمى از شعراى معروف عرب و سراینده یکى از«معلقات سبعه»بود که قصیده‏اش مدتها پیش از نزول قرآن به‏دیوار کعبه آویخته بود و یکى از شاهکارهاى ادبى آن زمان به شمار مى‏رفت.زهیر بن ابى سلمى دو پسر داشت یکى به نام بجیر و دیگرى به نام کعب که این هر دو مانند پدرشان زهیر شاعر بودند و در مدح و ذم افراد شعر مى‏سرودند.بحیر مدتها قبل از فتح مکه مسلمان شده بود و در سلک مسلمانان به سر مى‏برد،ولى کعب در زمره دشمنان اسلام زندگى مى‏کرد و تا جایى که مى‏توانست با شعر و نثر مردم را نیز علیه رسول خدا تحریک مى‏نمود.

پیغمبر اسلام دستور تعقیب و قتل شاعرانى امثال کعب را که در هجو و مذمت او شعر مى‏گفتند و از این راه موانعى سر راه پیشرفت اسلام ایجاد کرده و ضربه مى‏زدند صادر کرده بود و یکى از آنان نیز در جریان فتح مکه به دست مسلمانان به قتل رسید و دو تن دیگر از این شاعران فرارى بودند.

بجیر که پس از فتح مکه نگران وضع برادرش کعب بود و مى‏ترسید به دست مسلمانان بیفتد و به سزاى تحریکاتى که علیه پیغمبر اسلام کرده و اشعارى که در هجاى آن حضرت سروده به قتل برسد،نامه‏اى به او نوشت که اگر به حیات و زندگى خود علاقه‏مند هستى خود را به مدینه برسان و اسلام بیاور و در پیشگاه پیغمبر اسلام از اعمال گذشته خود توبه کن که پیغمبر مرد رؤف و مهربانى است و هر کس نزد او اظهار ندامت نموده و توبه کند او را مى‏بخشد.

این نامه خیر خواهانه که به کعب رسید تصمیم گرفت به پیشنهاد برادرش بجیر عمل کند و خود را به مدینه و رهبر بزرگوار اسلام رسانده مسلمان شود و از کرده‏هاى گذشته خود پوزش بخواهد و به همین منظور قصیده‏اى مشتمل بر پنجاه و هشت بیت در مدح رسول خدا(ص)سرود که مطلعش این بود:

بانت سعاد فقلبى الیوم مبتول‏ 
متیم اثرها لم یفد مکبول (2)

و پس از ابیاتى که در وصف سعاد به رسم شاعران دیگر گفته به عنوان عذر خواهى از گذشته خود گوید:نبئت ان رسول الله أو عدنى‏ 
و العفو عند رسول الله مأمول‏ 
مهلا هداک الذى اعطاک نافلة 
القرآن فیها مواعیظ و تفصیل

به من گزارش دادند که رسول خدا(ص) مرا تهدید کرده است در حالى که عفو و گذشت از پیامبر مطلوب و مورد آرزوست.

و تا آنجا که در وصف پیغمبر اسلام(ص)گوید:

ان الرسول لنور یستضاء به‏ 
مهند من سیوف الله مسلول‏ 
فى عصبة من قریش قال قائلهم‏ 
ببطن مکة لما اسلموا زولوا (3)

یعنى پیامبر مشعل فروزانى است که در پرتو آن جهانیان براه راست هدایت مى‏شوند و از شمشیرهاى برهنه الهى است که همه جا با پیروزى کامل توأم است.

سپس کعب خود را به مدینه رسانید و به خانه مردى از قبیله«جهینه»که با او سابقه رفاقت داشت وارد شد و آن مرد«جهنى»نیز چون صبح شد او را به مسجد آورد و هنگامى که نماز صبح به پایان رسید کعب برخاسته پیش روى پیغمبر آمد و نشست و سپس معروض داشت اى رسول خدا کعب بن زهیر به مدینه آمده و مسلمان شده و از کارهاى گذشته خود پشیمان گشته مى‏خواهد به نزد شما بیاید و توبه کند،آیا او را مى‏پذیرى؟

فرمود:آرى

در این موقع کعب خود را معرفى کرده گفت:من کعب بن زهیر هستم و آن گاه قصیده خود را خواند و رسول خدا از او درگذشت.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCIA.htm


پنج شنبه 86 خرداد 3 , ساعت 4:38 عصر

 

چیزى از شادى پیغمبر در مورد ولادت این نوزاد نگذشته بود که با مرگ دخترش زینب(همسر ابو العاص بن ربیع)مبدل به غم و اندوه گردید و چنانکه پیش از این گفتیم زینب بزرگترین دختر رسول خدا(ص)بود که شرح حال او پیش از این گذشت.

اواخر سال هشتم نیز یکى دو سریه اتفاق افتاد که از آن جمله به گفته ابن اثیر عمرو بن عاص را رسول خدا(ص)به سوى جیفر و عمرو بن جلندى فرستاد و او زکات اموال آنها را گرفته میان بى‏نوایانشان تقسیم کرد و به مدینه بازگشت.

و از آن جمله عیینة بن حصن را به سوى بنى عنبر از قبیله تمیم فرستاد و فاتحانه بازگشت.

و بدین ترتیب سال هشتم هجرت به پایان رسید و محرم سال نهم در آمد.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCHI.htm


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ