این از چیزهایى است که تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند.
کوچکترین مراجعه به کتابهاى تاریخى این نکته را بخوبى روشن مىگرداند. حتى مامون بارها خود در فرصتهاى گوناگون آن را اعتراف کرده مىگفت: رضا(ع) دانشمندترین و عابدترین مردم روى زمین است. وى همچنین به رجاء بن ابىضحاک گفته بود:
«. . . بلى اى پسر ابىضحاک، او بهترین فرد روى زمین، دانشمندترین و عبادت پیشهترین انسانهاست. . . » (1)
مامون به سال 200 که بیش از سى و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت:
«. . . من در میان فرزندان عباس و فرزندان على رضى الله عنهم بسى جستجو کردم ولى هیچیک از آنان را با فضیلتتر، پارساتر، متدینتر، شایستهتر و سزاوارتر به این امر از على بن موسى الرضا ندیدم (2) ».
موقعیت و شخصیت امام على(ع)
این موضوع از مسائل بسیار بدیهى براى همگان است. تیرهگى روابط بین امین و مامون به امام این فرصت را داد تا به وظایف رسالتخود عمل کند و به کوشش و فعالیتخویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند که مرتب با او در تماس بوده از راهنماییهایش بهره ببرند. پس در نتیجه، امام رضا از مزایاى منحصر به فردى سود مىجست و توانست راهى را بپیماید که به تحکیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهاى مختلف حکومت اسلامى بیانجامد حتى روزى امام به مامون که سخن از ولایتعهدى مىراند، گفت: «. . . این امر هرگز نعمتى برایم نیفزوده است. من در مدینه که بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا مىشد. در آن موقع، استر خود را سوار مىشدم و آرام کوچههاى مدینه را مىپیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر مىنمود. . . » (3) .
در نامهاى که مامون از امام تقاضا مىکند که اصول و فروع دین را برایش توضیح دهد، او را چنین خطاب مىکند: «اى حجتخدا بر خلق، معدن علم و کسى که پیروى از او واجب مىباشد. . . » (4) . مامون او را «برادرم» و «اى آقاى من» خطاب مىکرد.
در توصیف امام، مامون براى عباسیان چنین نگاشته بود: «. . . اما اینکه براى على بن موسى بیعت مىخواهم، پس از احراز شایستگى او براى این امر و گزینش وى از سوى خودم است. . . اما اینکه پرسیدهاید آیا مامون در زمینه این بیعتبینش کافى داشته، بدانید که من هرگز با او بیعت نکرده مگر با داشتن بینایى کامل و علم به اینکه کسى در زمین باقى نمانده که به لحاظ فضیلت و پاکدامنى از او وضع روشنترى داشته و یا به لحاظ پارسایى، زهد در دنیا و آزادگى بر او فزونى گرفته باشد. کسى از او بهتر جلب خشنودى خاص و عام را نمىکند و نه در برابر خدا از وى استوارتر کسى دیگر یافت مىشود. . . » (5) .
از یادآورى این مطالب به وضوح به خصوصیات امام، موقعیت و منش وى پى مىبریم، مگر نگفتهاند که: «فضیلت آن است که دشمنان بر آن گواهى دهند»؟
باز از چیزهایى که دلالتبر بزرگى و شوکت امام دارد، روایتى است که گزارش کننده چنین نقل مىکند: «من در معیت امام بر مامون وارد شدم. مجلس مملو از جمعیتبود، محمد بن جعفر را گروهى از طالبیان و هاشمیان احاطه کرده بودند و فرماندهان نیز حضور داشتند. به مجرد ورود ما، مامون از جا برخاست، محمد بن جعفر و تمام افراد بنى هاشم نیز بر پا شدند. آنگاه امام و مامون در کنار هم نشستند، ولى دیگران همچنان ایستاده بودند تا امام همه را اذن جلوس داد. آنگاه ساعتى بگذشت و مامون همچنان غرق توجه به امام بود. . . » (6) .
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAJD.htm
حلم: در شناختحلم آن حضرت، شفاعت وى در نزد و مامون در حق جلودى کافى است جلودى کسى بود که به امر هارون رشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابو طالب را بگیرد و بر تن هیچ یک از آنان جز یک جامه نگذارد. وى همچنین بر بیعت مردم با امام رضا (ع) انتقاد کرد. پس مامون او را به حبس افکند و بعد از آن که پیش از وى دو تن را کشته بود او را خواست. امام رضا (ع) به مامون گفت: اى امیر مؤمنان! این پیرمرد را به من ببخش!جلودى گمان برد که آن حضرت مىخواهد از وى انتقام گیرد. پس مامون را سوگند داد که سخن امام رضا (ع) را نپذیرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمىپذیرم و دستور داد گردنش را بزنند. در صفحات آینده تفصیل این مطلب را در خبر مربوط به عزم مامون بر خروج از مرو، ذکر خواهیم کرد.
تواضع: در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: چون امام رضا (ع) تنها بود و براى او غذا مىآوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفرهاش مىنشاند و با آنها غذا مىخورد. همچنین از یاسر خادم نقل شده است که گفت: چون آن حضرت تنها مىشد همه خادمان و چاکران خود را جمع مىکرد، از بزرگ و کوچک، و با آنان سخن مىگفت. او به آنان انس مىگرفت و آنان با او. کلینى در کافى به سند خود از مردى بلخى روایت مىکند که گفت: با امام رضا (ع) در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یکى از یارانش به او عرض کرد: اى کاش غذاى اینان را جدا مىکردى. فرمود: پروردگار تبارک و تعالى یکى است و مادر و پدر هم یکى. و پاداشها بسته به اعمال و کردارهاست.
اخلاق نیکو: در بخش صفات آن حضرت از ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: امام رضا (ع) با سخن هرگز به هیچ کس جفا نکرد و کلام کسى را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتى را که مىتوانستبرآورده سازد رد نمىکرد. پاهایش را دراز نمىکرد و هرگز روبهروى کسى که نشسته بود، تکیه نمىداد و هیچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمىداد. هرگز آب دهان بر زمین نمىافکند و در خندهاش قهقهه نمىزد بلکه تبسم مىنمود. کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که مهمانى براى امام رضا (ع) رسید. امام شب در کنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مىگفت که ناگهان وضع چراغ تغییر کرد. مرد مهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را درست کند ولى امام او را از این کار بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت و کار آن را راست کرد. سپس فرمود: ما قومى هستیم که میهمانان خود را به کار نمىگیریم. همچنین در کافى به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا (ع) نقل شده است گفتند: ابو الحسن، صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالى که غذا مىخورید برنخیزید تا از خوردن دستبکشید و بسیار اتفاق مىافتاد که امام بعضى از ما را صدا مىزد و چون به ایشان گفته مىشد آنان در حال خوردن هستند، مىفرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دستبکشند.
کرم و سخاوت: هنگام ذکر اخبار مربوط به ولایت عهدى آن حضرت خواهیم گفت که یکى از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولى به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن، مال دیگرى نداشت استر خویش را هم به وى بخشید. و نیز به دعبل خزاعى ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وى معذرت هم خواست.
در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که گفت: مردى به ابو الحسن رضا (ع) برخورد کرد و گفت: به قدر مردانگىات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگى خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود: اى غلام دویست دینار به او بده.
همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که امام رضا (ع) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را که پاداش و کرامتبدان تعلق مىگیرد ضرر محسوب مکن.
کلینى در کافى به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: در مجلس ابو الحسن رضا (ع) بودم. مردم بسیارى به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وى درباره حلال و حرام پرسش مىکردند که ناگهان مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیک یا بن رسول الله. من یکى از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم، من از حجباز مىگردم و خرجى خود را گم کردهام و با آنچه همراه من است نمىتوانم به یک منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانى که مرا به دیارم روانه کنى که براى خدا بر من نعمتى دادهاى و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفتهام به صدقه مىدهم. امام (ع) به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفرى و خیثمه و من مانده بودیم پس امام فرمود: اجازه مىدهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختى درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانى کجاست؟پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت. سلیمان به آن حضرت عرض کرد: دایتشوم بخشش بزرگى کردى و رحمت آوردى، پس چرا چهره از او پوشاندى؟فرمود: از ترس آن که مبادا خوارى خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدى که مىگوید: آن که به نهان نکویى آورد با هفتاد حجبرابرى مىکند و آن که پلیدى و زشتى را اشاعه مىدهد، مخذول و خوار است و کسى که در نهان گناه کند، آمرزیده است. آیا سخن اول را نشنیدهاى که مىگوید:
متى آته لا طلب حاجة
رجعت الى اهلى و وجهى بمائه (1)
ششم، فراوانى صدقات: پیش از این از ابراهیم بن عباس صولى نقل کردیم که گفت: امام رضا (ع) بسیار نکویى مىکرد و در نهان صدقه مىداد و بیشتر این عمل را در شبهاى تاریک به انجام مىرساند.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAJC1.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]