هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکارساخته است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 86 خرداد 15 , ساعت 1:25 عصر

 

پیش از این روایتى از کتاب تحف العقول نقل کردیم مبنى بر آنکه سفیان ثورى به نزد امام صادق (ع) آمد و نسبت‏به جامه آن حضرت اعتراض کرد. در دنباله این روایت آمده است:

«سپس مردمى زهد فروش که همه را دعوت مى‏کردند تا مانند آنها باشند و به روش ایشان نظافت و خوش‏گذرانى و استفاده از نعمت‏خدا را ترک گویند، نزد آن حضرت آمده گفتند: دوست ما (سفیان ثورى) از سخن شما دلگیر شد و زبانش بند آمد و نتوانست دلیلى بیاورد. امام صادق (ع) به آنها فرمود: شما دلایل خود را بیاورید. گفتند: دلیل ما از قرآن است. امام فرمود: آن را بگویید که به پیروى و عمل از هر دلیل دیگرى سزاوارتر است. گفتند: خداوند در مقام گزارش حال جمعى از یاران پیامبر فرموده است: دیگران را بر خود مقدم مى‏دارند اگر چه نیازمند باشند و هر کس از بخل نفس خود محفوظ ماند آنانند که رستگارانند (1) . پس خدا کردار ایشان را ستوده و در جاى دیگرى فرموده است: و خوراک را با آنکه دوستش دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‏خورانند (2) ، ما به همین دو آیه بسنده مى‏کنیم. پس امام (ع) فرمود: اى جماعت‏به من بگویید آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را مى‏دانید که هر که گمراه شده از اینجاست و هر که نابود شده از همین جاست؟پاسخ دادند: برخى از آنها را مى‏دانیم ولى نه تمام آنها را. فرمود: از همین جاست که گرفتار شده‏اید. احادیث رسول خدا (ص) نیز چنین است. اما آنچه گفتید که خداوند در قرآن به کردار نیک ایشان خبر داده است آن روز این کار براى آنها مباح و جایز بوده و از آن نهى نشده بودند و ثوابشان بر خداست، و خداوند تبارک و تعالى به خلاف آنچه آنها عمل کردند فرمان داده است و امر خدا ناسخ کار آنها شده و خداوند تبارک و تعالى از مهرورزى به مؤمنان و خیرخواهى آنان از این کار نهى کرده تا مایه زیان خود و خاندانشان نشوند که ناتوان و کودک و اطفال و پیران از کار افتاده و عجوز سالخورده دارند. و قدرت صبر بر گرسنگى ندارند. اگر من یک قرص نان دارم و نان دیگرى ندارم و آن را هم به صدقه بدهم آنان از بین مى‏روند و از گرسنگى مى‏میرند از اینجاست که رسول خدا (ص) فرمود: مقدارى خرما یا پنج قرص نان یا چند دینار و درهمى که انسان دارد و مى‏خواهد آنها را به مصرف خیر برساند بهتر آن است که در وهله نخست آن را به مصرف پدر و مادر خود برساند، و در وهله دوم براى خود و عیالش (3) صرف کند، و در مرتبه سوم به خویشان و برادران مؤمنش، و در مرتبه چهارم به همسایه‏هاى مستمندش، و در وهله پنجم در راه خدا و جهاد به مصرف رساند که این اجرش از همه کم‏تر است. سپس فرمود: پدرم برایم حدیث کرد که پیامبر (ص) فرمود: به هنگام انفاق از هر کس که به ترتیب نزدیک‏تر به توست آغاز کن.

از این گذشته قرآن نیز در رد گفتار شما گویاست و آن را نهى مى‏کند، خداوند در قرآن مى‏فرماید: کسانى که چون انفاق کنند نه زیاده روند و نه تنگ گیرند بلکه در احسان میانه‏رو باشند (4) . آیا نمى‏بینید که خداوند کارى که شما بدان مردم را فرا مى‏خوانید سرزنش کرده و مسرفان را نیز در چندین آیه به باد نکوهش گرفته و فرموده است‏خداوند مسرفان را دوست ندارد؟خدا مردم را از اسراف و نیز از تنگ گرفتن بازداشته و به حد وسط فرمان داده است. بنده نباید همه آنچه را که دارد اسراف کند و پس از آن از خدا بخواهد که به او روزى برساند، خدا هم دعاى او را اجابت نمى‏کند. زیرا در حدیثى از پیامبر (ص) است که فرمود: «دعاى چند دسته از امتم به اجابت نرسد، مردى که به پدر و مادرش نفرین کند، مردى که بدهکارى مالش را برده و او بر وى گواه نگرفته است، مردى که بر همسرش نفرین کند در حالى که خداوند طلاقش را به دست او مقرر کرده، و مردى که در خانه نشسته و مى‏گوید پروردگارا به من روزى ده و خود به دنبال کسب روزى نمى‏رود. خداوند به او مى‏گوید: اى بنده من!آیا من راه طلب روزى و سفر را با سلامت تن به روى تو نگشودم؟تو باید میان من و خودت خارج از فرمان من عذر بیاورى و بار خود را بر دوش خانواده‏ات نیفکنى، تا اگر من خواستم به تو روزى دهم و یا روزى را بر تو تنگ گیرم و تو نزد من معذورى و مردى که خداوند به او مال بسیارى دهد و همه را در راه خدا انفاق کند و سپس به درگاه خدا روى آورد و به دعا گوید: پروردگارا مرا روزى ده. . . خدا به او مى‏گوید: آیا مگر به تو روزى فراوان نداده بودم ولى آن چنان که تو را دستور داده بودم میانه‏روى پیشه نکردى؟چرا اسراف کردى در حالى که من آن را بر تو ممنوع کرده بودم و مردى که در قطع رحم دعا کند».

سپس خداوند به پیامبرش یاد داد که چگونه انفاق کند. جریان از این قرار بود که آن حضرت مقدارى طلا داشت و نمى‏خواست که آنها را در شب نزد خود نگهدارد پس همه آن را صدقه داد. بامدادان هیچ نداشت وسائلى نزد او آمد. پیامبر چیزى نداشت‏به او بدهد. سائل هم زبان به نکوهش او گشود. پیامبر (ص) هم که مهربان و دلسوز بود از این ماجرا اندوهگین شد زیرا چیزى نداشت که به سائل بدهد. پس خداوند پیامبرش را ادب آموخت و به وى فرمود: دست‏خود را مبند و آن را بر مگشا، تا نکوهش شده و افسوس‏خور بنشینى (5) . خداوند مى‏فرماید: چه بسیار مردمى که از تو چیزى بخواهند و تو را معذور ندارند و اگر هر چه به دیگران بدهى به زیان مالى دچار مى‏شوى. این بود احادیث رسول خدا (ص) که قرآن را تصدیق دارند و قرآن را هم تمام اهل آن که مؤمن‏اند درست دانند. سپس بعد از پیغمبر کسى که فضل و زهدش را شما مى‏دانید سلمان و ابوذر هستند، اما سلمان، چون عطاى خود را مى‏گرفت‏خرج یک سال خویش را از آن برمى‏داشت تا سررسید عطاى سال آینده‏اش.

به او گفته شد: اى ابو عبد الله تو با این زهدى که دارى این کار را مى‏کنى در حالى که شاید امروز یا فردا از دنیا رفتى؟اما پاسخ وى آن بود که چرا شما به همان اندازه که براى مرگم نگرانید، امید به ماندنم ندارید؟آیا شما اى گروه نادان!نمى‏دانید که وقتى نفس بر صاحبش تنگ گیرد که زندگى او تامین نباشد و چون زندگى خود را تامین کرد او هم آرام مى‏شود؟

اما ابوذر، او چند شتر و چند گوسفند داشت که شیر آنها را مى‏دوشید و هرگاه خانواده‏اش میل مى‏کردند یا مهمانى به او مى‏رسید از آنها سر مى‏برید. و اگر مى‏دید اهل بادى که با او بودند به فقر و تنگدستى افتاده‏اند، شترى یا گوسفندى بر ایشان مى‏کشت‏به اندازه‏اى که از نظر گوشت آنها را قانع کند و آن را میان آنها قسمت مى‏کرد و خود نیز به اندازه یکى از آنان سهمى برمى‏داشت نه بیش‏تر. از اینان زاهدتر کیست؟رسول خدا (ص) نیز درباره آنان همان را گفت که گفت. و البته کار آنها بدانجا نرسید که هیچ نداشته باشند چنانچه شما بر مردم امر مى‏کنید که همه کالا و چیزهاى خود را بریزند و دیگران را بر خود و عیالات خویش مقدم دارند. به من بگویید آیا قاضیها خلاف مى‏کنند که بر مردان شما نفقه زنش را واجب مى‏شمارند هنگامى که بگوید من زاهدم و چیزى ندارم؟اگر بگویید خلاف مى‏کنند پس در حق مسلمانان ستم کردید و اگر درست و به عدل حکم مى‏کنند خود را محکوم نمودید. به من پاسخ دهید اگر همه مردم همانطور که شما مى‏خواهید زاهد باشند و نیازى به متاع دیگران نداشته باشند پس کفاره‏هاى قسم و نذر و صدقه‏هاى زکات واجب، بنابر آنچه شما مى‏گویید، سزاوار نیست که کسى چیزى از متاع دنیا را نگاه دارد و باید گرچه نیاز شدید هم بدانها دارد همه را از کف بنهد. چه بد باورى است آنچه به سوى آن گراییده‏اید و مردم را به سوى آن مى‏کشانید و این ناشى از جهل به کتاب خدا عز و جل و سنت پیامبرش و احادیث اوست که قرآن آنها را تصدیق مى‏کند. شما آنها را از روى نادانى رد مى‏کنید و تامل در غرایب قرآن از تفسیر را از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهى را از کف مى‏دهید.

به من بگویید آیا شما داناترید یا سلیمان بن داود (ع) که از خدا ملکى خواست که احدى را پس از وى نشاید خداوند نیز آن را به او بخشید. سلیمان حق مى‏گفت و به حق عمل مى‏کرد. آنگاه ما نیافتیم که خداوند او و یا مؤمنى دیگر را بدان خاطر نکوهش کند. پیش از سلیمان نیز داوود سلطنت مى‏کرد و سلطنت او بس استوار بود و سپس یوسف پیامبر آمد که به پادشاه مصر گفت: مرا بر خزاین زمین بگمار که من نگاهبانى دانا هستم. و کارش بدانجا رسید که امور کشور مصر و اطراف آن تا یمن را به دست گرفت و مردم به هنگام قحطى که بدان گرفتار شده بودند، از خوراکى که نزد او بود دریافت مى‏کردند. یوسف نیز حق مى‏گفت و حق را به کار مى‏بست و هیچ کس را ندیدیم که به خاطر این کار بر یوسف عیب گیرد و او را سرزنش کند. سپس ذو القرنین او نیز بنده‏اى بود که خدا را دوست داشت و خدا هم او را. خداوند وسایل را برایش فراهم کرد و مشارق و مغارب گیتى را در زیر حکومتش درآورد او حق گفت و حق را به کار بست و سپس ندیدیم کسى بدین خاطر بر او عیب بگیرد.

اى جماعت!به آدابى که خداوند مؤمنان را بدان مودب فرموده، متادب شوید و به همان امر و نهى خدا اکتفا کنید و آنچه بر شما مشتبه شده و علم آن را ندارید، از خود دور کنید و علم آن را به عالم واگذارید تا اجر برید و نزد خداوند معذور باشید در پى علم ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشید و آنچه را که خداوند در آن حلال کرده، از حرامهایش بازشناسید. این براى شما به خداوند نزدیک‏تر و از جهل و نادانى دورتر است و نادانى را به اهلش واگذارید چرا که اهل نادانى فراوان و اهل علم اندکند و خداوند خود فرموده است: بر فراز هر صاحب علمى، دانشمندى است. » (6)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAHE1.htm


سه شنبه 86 خرداد 15 , ساعت 1:25 عصر

 

در اینجا باید به نکته مهمى اشاره کرد و آن اینکه مناقبى که براى هر یک از ائمه ذکر شده در بسیارى از اوقات با یکدیگر اختلاف دارد. البته این بدان معنا نیست که منقبتى که به یک امام مخصوص داشته‏ایم در امام دیگر موجود نبوده است. بلکه آنان همگى در تمام مناقب و فضایل پسندیده مشترک‏اند. آنان همه از یک نور و از یک طینت‏سرشته شده‏اند و هر کدام در برخوردارى از صفات پسندیده سرآمد مردم روزگار خویش بوده‏اند اما از آنجا که مقتضیات هر دوره و بازنمودهاى این صفات در ائمه، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر یک مناقب خاص خود را دارند. به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امیر مؤمنان (ع) و فرزند بزرگوارش امام حسین (ع) همچون ظهور آنان در دیگر ائمه نیست. شجاعت على (ع) با جهاد وى در رکاب پیغمبر (ص) و نبرد او با قاسطین و مارقین و ناکثین در روزگار خلافتش به ظهور رسید و شجاعت‏حسین (ع) نیز به هنگامى که دستور یافت‏با ستمگران به مبارزه برخیزد، آشکار شد. اما دیگر ائمه چون مامور به تقیه و مدارا بودند، بروز جاعت‏بدان‏گونه که در آن دو امام (ع) مشاهده شد، لزومى نیافت. اما با این وصف همه آنان در اینکه شجاع‏ترین مردم زمانه خویش بوده‏اند، مشترک‏اند. در عوض صفت علم در امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مى‏خورد. زیرا شرایط آنان به گونه‏اى بود که در واپسین روزگار حکومتى مى‏زیستند که به نابودى مى‏گرایید و در همان حال حکومت دیگرى مى‏رفت تا جایگزین حکومت پیشین شود. اما صفت علم در تمام آنها مشترک است و آنان همگى داناترین مردم روزگار خویش بوده‏اند. همچنین نشانه‏هاى کرم و بخشش و فراوانى صدقات و آزاد کردن بندگان در برخى از ائمه نسبت‏به بعضى دیگر نمود بیش‏ترى دارد چرا که از نظر مالى وسعت معیشت داشته‏اند و یا آنکه در زمان آنها تعداد فقرا بسیار بوده است. اما همه آنان در کرم و سخاوت سرآمد دوران خود به حساب مى‏آمده‏اند. در برخى از ائمه نیز صفت عبادت از برجستگى بیش‏ترى برخوردار است و این بدان خاطر بوده که اطلاع مردم از احوال آنان کمتر بوده و یا آنکه آن امام مدت اندکى در دنیا زیسته است. با این حال همه ائمه عابدترین مردم زمانه خویش به شمار مى‏آمده‏اند. همچنین صفت‏حلم در برخى از ائمه بیش از سایر امامان در نظر جلوه مى‏کند، چرا که ممکن است آن امام در طول زندگى خویش متحمل انواع آزار و اذیت‏شده و تحمل آن همه سختى و شکنجه خود به خود سبب بروز حلم بیش‏ترى از سوى امام مى‏گردد. اما با این وصف همه امامان از حلیم‏ترین مردم روزگار خویش محسوب مى‏شده‏اند. اینک به بازگویى مناقب و فضایل امام صادق (ع) مى‏پردازیم. مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مى‏کنیم.

1. علم: عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتاب معالم العترة الطاهره از صالح بن اسود نقل مى‏کند که گفت: «شنیدم جعفر بن محمد مى‏گوید: پیش از آن که مرا از دست دهید، هر چه مى‏خواهید از من بپرسید. زیرا هیچ کس پس از من نمى‏تواند از علوم و دانشها، چنان که من به شما مى‏گویم، شما را آگاه کند. »

ابن حجر در الصواعق، مى‏نویسد: مردم به اندازه‏اى از علوم امام صادق (ع) نقل کرده‏اند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و آوازه‏اش در هر گوشه و کنار زبانزد مردم گشته است. ابن شهر آشوب در مناقب مى‏گوید: «از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه‏اى نقل شده که از هیچ کس دیگرى منقول نیست. »وى همچنین مى‏نویسد: «نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا کنون به خاطر حرف کسى از سخن یا کار خود دست کشیده‏اى؟گفت: خیر مگر حرف یک نفر. پرسید: او کیست؟پاسخ داد: جعفر بن محمد. »

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏اند به اندازه‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقلها را از امام صادق روایت کرده‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده‏اند از دیگران سود نبرده‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

نگارنده: این نکته شایان ذکر است که تنها حافظ بن عقده زیدى در کتاب رجال خود نام راویان موثق آن حضرت را جمع‏آورى کرده و آنها را به چهار هزار نفر رسانده است. همچنین در مقدمه‏هاى پیشین قول محقق را در معتبر نقل کردیم که گفته بود: «علوم فراوان و ارزشمندى از ناحیه جعفر بن محمد نقل شده که عقول را به حیرت وا مى‏دارد».

تنها یکى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده است. کشى در رجال به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث از من روایت کرد. همچنین نجاشى در رجال خویش به نقل از حسن بن على وشا در حدیثى آورده است که گفت: «در این مسجد (مسجد کوفه) محضر نهصد تن از بزرگان حدیث را درک کردم که همگى مى‏گفتند جعفر بن محمد برایم حدیث کرد.

امام صادق (ع) نیز مى‏فرمود: سخن من سخن پدرم و سخن او سخن جدم و سخن وى سخن على بن ابى طالب و سخن على سخن رسول خدا (ص) و سخن او گفتار خداوند عز و جل است.

ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نویسد: هیچ کتاب حدیث و حکمت و زهدى و موعظه‏اى از گفتار امام صادق (ع) خالى و بى‏بهره نیست. و همه مى‏گویند جعفر بن محمد چنین گفت و جعفر بن محمد صادق چنین فرمود.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAHD1.htm


<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ