سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راهصواب و هدایتش را به او می نماید و به او توفیق فرمانبری ازخود می دهد . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 86 خرداد 15 , ساعت 1:36 عصر

 

1 - نامه امام به نجاشى والى اهواز که به نام رساله عبد الله بن نجاشى شهرت دارد.

نجاشى مؤلف رجال گوید که وى به جز این رساله، تصنیف دیگرى از امام صادق (ع) ندیده است. اما مى‏توان نظر نجاشى را چنین توجیه کرد که این تنها اثرى است که به دست امام صادق (ع) تدوین شده و باقى آثار از جمله چیزهایى است که توسط راویان آن حضرت جمع آورى شده است.

2 - رساله‏اى از آن حضرت که صدوق در کتاب خصال آن را ذکر کرده و سندش را از اعمش به امام صادق رسانیده است. این نامه حاوى احکام اسلامى از قبیل وضو و غسل و انواع آنها و نماز و اقسام آن و زکات، زکات مال و زکات فطره، و حیض و صیام و حج و جهاد و نکاح و طلاق، صلوات بر پیامبر (ص) و دوستى اولیاى خدا و برائت از دشمنان خدا و نیکى به پدر و مادر و حکم متعه ازدواج و حج و احکام اولاد و کردار بندگان و جبر و تفویض و حکم کودکان و عصمت پیامبران و ائمه و مخلوق بودن قرآن و وجوب امر به معروف و نهى از منکر و معناى ایمان و عذاب قبر و بعث و تکبیر در عید فطر و قربان و احکام زنى که وضع حمل کرده و احکام خوردنیها و نوشیدنیها و صید ماهى و قربانى و گناهان کبیره و مسائلى از این قبیل، مى‏باشد.

3 - کتابى در توحید که به خاطر نام روایتگر آن توحید مفضل نام دارد. این کتاب در رد دهریون و اثبات خداوند جزو بهترین کتابها به شمار مى‏رود و تمام آن در ضمن بحار الانوار موجود است. همچنین این کتاب به صورت جداگانه با چاپ سنگى در مصر به چاپ رسیده است. و بنابر آنچه در مجله المقتبس خوانده‏ام این کتاب در استانبول هم به چاپ رسیده که هنوز آن را ندیده‏ام.

4 - کتاب اهلیلجة، این کتاب هم به وسیله مفضل بن عمر روایت‏شده و در ضمن بحار الانوار موجود است. در مقدمه بحار آمده است که سیاق کتابهاى توحید (مفضل) و اهلیلجة بر صحت آنها دلالت دارد.

سید على بن طاوس در کشف المحجة لثمرة المهجه در آنجا که فرزندش را سفارش مى‏کند، گوید: به کتاب مفضل بن عمر که امام صادق (ع) آن را بر وى املا فرموده بنگر که درباره آثار و پدیده‏هایى است که خداوند آفریده است. و نیز کتاب اهلیلجة را بخوان که کتاب بس پرارزشى است.

اما در فهرست ابن ندیم آمده است: نویسنده کتاب اهلیلجة معلوم نیست و گویند آن را امام صادق (ع) نوشته است اما این محال است. اما ابن ندیم درباره علت محال بودن این امر هیچ دلیلى نیاورده است.

5 - کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة که منسوب به امام صادق (ع) است. این کتاب همراه با کتاب جامع الاخبار چاپ شده است. اما مجلسى در مقدمه بحار درباره آن گفته است: در این کتاب مطالبى آمده که خواننده خردمند و مطلع را با تردید مواجه مى‏کند. اسلوب این کتاب شبیه دیگر سخنان و آثار ائمه (ع) نیست و الله یعلم. مؤلف کتاب وسایل در پایان کتاب هدایة گوید: از جمله کتابهایى که بر ما ثابت است که قابل اعتماد نیست و از آنها نقل نکردیم کتاب مصباح الشریعة منسوب به امام صادق (ع) است. زیرا سند آن ثابت‏شده نیست و در آن سخنانى آمده که مخالف با تواتر است.

صاحب ریاض العلما نیز به هنگام ذکر کتابهاى مجهول و ناشناخته مى‏نویسد: مصباح الشریعة در اخبار و مواعظ کتابى معروف و متداول است. . . . بلکه این کتاب از تالیفات یکى از صوفیان است. اما ابن طاوس و ظاهر عبارت سید على بن طاوس در کتاب امان الاحظار نشان مى‏دهد که وى بر این کتاب اعتماد داشته است. زیرا در آنجا مى‏گوید: از جمله کتابهایى که باید با مسافر همراه باشد کتاب اهلیلجة است. این کتاب حاوى مناظره امام صادق (ع) با طبیبى هندى است که درباره شناخت‏خداوند جل جلاله به طرزى عجیب و بدیهى استدلال شده به طورى که آن طبیب هندى پس از این مناظره به الوهیت و یگانگى خداوند اقرار کرده است. همچنین کتاب مفضل بن عمر که از امام صادق (ع) روایت کرده و در زمینه وجوه حکمت در خلقت گیتى و آشکار کردن اسرار آن است، باید همراه مسافر باشد. این کتاب در نوع خود بسیار شگفت‏آور است. و نیز کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة از امام صادق (ع) باید با مسافر باشد. این کتاب درباره سلوک به سوى خداوند و توجه به او و دستیابى به اسرارى که در آن نهفته است، بس لطیف و گرانقدر است.

کفعمى در مجموع الغرائب روایات بسیارى را با لفظ قال الصادق از مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة نقل کرده است. شهید ثانى در کشف الریبة و نیز در منیة المرید و مسکن الفواد و اسرار الصلاة روایاتى از مصباح الشریعة نقل کرده و آنها را قاطعانه به امام صادق (ع) نسبت داده و در پایان برخى از آنها آورده است: آنچه گفته شد تماما از کلام امام صادق (ع) بود. سید حسین قزوینى در کتاب جامع الشرایع، به هنگام ذکر مآخذ کتاب، گوید: مصباح الشریعة به شهادت شارح فاضل شهید ثانى و سید بن طاوس و مولانا محسن کاشانى و عده‏اى دیگر منسوب به امام صادق (ع) است. بنابراین، پس از تایید اینان جایى براى تشکیک و تردید در این کتاب باقى نمى‏ماند.

6 - رساله آن حضرت خطاب به یارانش. کلینى این رساله را در آغاز روضة کافى به سند خود از اسماعیل بن جابر از ابو عبد الله (ع) نقل کرده است: امام صادق (ع) این رساله را براى اصحاب خود مرقوم داشت و به آنها دستور داد که آن را به یکدیگر درس دهند و در آن نظر کنند و آن را فراموش نکنند و بدان عمل کنند. اصحاب نیز این رساله را در جایگاه عبادت خود در خانه‏هاشان گذارده بودند و چون از کار فراغ مى‏یافتند آن را مى‏خواندند.

کلینى در همان کتاب به سند خود از اسماعیل بن مخلد سراج نقل کرده که گفت: این نامه از طرف امام صادق (ع) خطاب به اصحابش ابلاغ گردید، آغاز این نامه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، از پروردگارتان عافیت طلب کنید». آنگاه تمام نامه را ذکر کرده است. همچنین قسمتى از آغاز این نامه در تحف العقول تحت عنوان رساله امام به گروهى از پیروان و یارانش، ذکر شده است.

7 - رساله امام به پیروان شیوه راى و قیاس.

8 - رساله آن حضرت درباره غنایم و وجوب خمس در آنها. در تحف العقول این قسمت و تا بخش شانزدهم از این رساله، نقل شده است.

9 - سفارش امام صادق (ع) به عبد الله بن جندب.

10 - سفارش آن حضرت به ابو جعفر محمد بن نعمان احول.

11 - رساله‏اى که برخى از شیعیان آن را نثر الدرر نامیده‏اند.

12 - سخنان آن حضرت در وصف محبت اهل بیت و توحید و ایمان و اسلام و کفر و فسق.

13 - رساله آن حضرت درباره وجوه معیشت و کسب و کار بندگان و وجوه اخراج اموال.

امام (ع) این نامه را در پاسخ کسى که از وى درباره جهات معیشت‏بندگان که در آنها کسب و کار و معامله بین یکدیگر انجام مى‏دهند و نیز وجوه نفقات پرسیده بود، نوشت.

14 - رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه که آن حضرت را از طلب رزق و روزى نهى مى‏کردند.

15 - گفتار آن حضرت درباره خلقت انسان و ترکیب او.

16 - کلمات قصار آن حضرت. ما برگزیده‏اى از این سخنان را که در تحف العقول نقل شده، در بخش حکم و آداب آن حضرت ذکر خواهیم کرد. در این باره، کتابهاى دیگرى از امام صادق (ع) موجود است که اصحاب آن حضرت بر اساس آنچه که از وى روایت‏شده، گرد آورده‏اند. از این رو منتسب ساختن کتب مزبور به امام صادق (ع) صحیح به نظر مى‏رسد. چرا که املا خود یکى از طرق تالیف است. نجاشى در کتاب خود، نام پنج کتاب از این قبیل را یاد مى‏کند و نحوه دستیابى خود را بدانها تذکر مى‏دهد. البته بعید نیست که برخى از کتابهایى که نجاشى نام برده با آنچه قبلا یاد شد، تداخل پیدا کند. این کتابها عبارتند از:

الف: نسخه‏اى که نجاشى به هنگام ذکر زندگانى محمد بن میمون زعفرانى از آن یاد کرده است. وى درباره محمد بن میمون گوید: او از اهل سنت است و فقط یک روایت از امام صادق (ع) نقل کرده است.

ب. روایتى که فضیل بن عیاض از امام صادق (ع) نقل کرده است. نجاشى در شرح زندگانى فضیل گوید: او از مردم بصره و از ثقات اهل سنت‏بود و از امام صادق (ع) یک روایت نقل کرده است.

ج. نسخه‏اى که عبد الله بن ابى اویس بن مالک بن عامر اصبحى همپیمان بنى تمیم بن مرة بن ابو اویس، از آن حضرت نقل کرده است. نجاشى درباره او گوید: او نسخه‏اى از امام جعفر بن محمد (ع) روایت کرده است.

د. نسخه‏اى که ابراهیم بن رجاء شیبانى نقل کرده است. نجاشى گوید: وى از امام جعفر صادق (ع) نسخه‏اى روایت کرده است.

ه. نسخه‏اى که سفیان بن عینیة بن ابى عمران هلالى نقل کرده است. نجاشى گوید: او نسخه‏اى از امام جعفر بن محمد روایت کرده است.

و. کتابى که جعفر بن بشیر بجلى روایت کرده است. شیخ طوسى در الفهرست گوید: جعفر کتابى دارد که منسوب به امام صادق (ع) به روایت على بن موسى الرضا (ع) مى‏باشد.

ز. مجموعه رسایل آن حضرت که جابر بن حیان کوفى آن را روایت کرده است. یافعى در کتاب مرآة الجنان گوید: امام صادق (ع) در علوم یکتاشناسى و غیر آن سخنان ارزشمندى دارد. و شاگرد او، جابر بن حیان، کتابى در هزار برگ تالیف کرده که رسایل آن حضرت را که حدود پانصد رساله است، در برمى‏گیرد.

نگارنده: هیچیک از بزرگان شیعه، که درباره رجال شیعه و اصحاب ائمه کتابها نوشته‏اند مانند شیخ طوسى و نجاشى و معاصران و پیشینیان و متاخران از آنها، درباره اینکه جابر بن حیان از شاگردان یا اصحاب امام صادق (ع) بوده است، سخنى نگفته‏اند. حال آنکه اینان در مذهب خود از دیگران آگاهتر هستند. البته در فهرست ابن ندیم گفته شده است: شیعیان گویند که جابر بن حیان یکى از بزرگان شیعه و ابواب آنان بوده است. ابن ندیم در ادامه گوید: «شیعیان گمان مى‏کنند که جابر از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. . . و سپس گفته است: جابر کتابهایى در مذاهب شیعه دارد که آنها را در جاى خود یاد خواهم کرد». البته تفصیل مطلب به هنگام شرح زندگانى جابر نقل خواهد شد. این مطلبى بود که ما در آغاز آن را نوشته بودیم، اما بعدا بر ما ثابت‏شد که جابر بن حیان در زمره شاگردان امام صادق (ع) جاى داشته است.

ک. تقسیم الرؤیا، در کشف الظنون است که تقسیم الرؤیا از تالیفات امام جعفر صادق (ع) است. در الذریعة آمده است که ما سندى مبنى بر این که این کتاب به کس دیگرى جز امام صادق (ع) منسوب باشد پیدا نکردیم. اما ظاهرا مى‏توان گفت که این کتاب تالیف یکى از شیعیان به استناد روایات امام صادق (ع) است.

آنچه گفته شد مربوط به کتابهایى بود که تا کنون تدوین گردیده و به نامهاى خاصى شناخته شده است. وگرنه آنچه دانشمندان از آن حضرت در شاخه‏هاى گوناگون علمى همچون کلام و توحید و سایر اصول دین و فقه و اصول فقه و طب و مناظره و حکمت و موعظه و آداب و غیره نقل کردند، آن چنان فراوان و بسیار است که نمى‏توان آنها را برشمرد. و براى آگاهى از آنها باید به کتابهاى حدیثى که متکفل جمع‏آورى سخنان آن حضرت شده‏اند، رجوع کرد.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAHI.htm


سه شنبه 86 خرداد 15 , ساعت 1:36 عصر

 

پیش‏تر در بخش مناقب آن حضرت، نقل کردیم که شمار راویانى که از وى حدیث روایت کرده‏اند چهار هزار تن بوده است. در مقدمات این کتاب نیز سخن طبرسى را در کتاب اعلام الورى ذکر کردیم که گفته بود: گروه کثیرى نقل کرده‏اند که تنها چهار هزار نفر از برجستگان علم و دانش، از آن حضرت روایت مى‏کردند.

محقق نیز در کتاب خود به نام معتبر مى‏نویسد: نزدیک به چهار هزار نفر از وى روایت کرده‏اند و در اثر تعلیم آن حضرت عده زیادى از فقهاى برجسته پدید آمدند. کسانى مانند زرارة بن اعین و برادرانش بکیر و حمران و جمیل بن صالح و جمیل بن دراج و محمد بن مسلم و برید بن معاویه و هشام بن حکم و ابو بصیر و عبید الله و محمد و عمران و عبد الله بن سنان و ابو الصباح کنانى و بسیارى دیگر از بزرگان دانشمند در زمره شاگردان او بودند.

شهید نیز در کتاب ذکرى گوید: چهار هزار تن از اهالى عراق و حجاز و خراسان و شام، جزو اصحاب معروف امام صادق (ع) بودند. ابن غضایرى، طى مستدرکى که بر کتاب ابن عقده زده است، نام کسان دیگرى را بر این چهار هزار تن افزوده است.

محمد بن طلحه شافعى در مطالب السوول گوید: از امام صادق (ع) حدیث نقل شده و گروهى از بزرگان پیشوایان و دانشمندان همچون یحیى بن سعید انصارى و ابن جریح و مالک بن انس و سفیان ثورى و ابن عینیه و ابو حنیفه و شعبه و ایوب سختیانى و عده‏اى دیگر، از محضر آن حضرت بهره‏ها برده و آن را شرافت و فضیلتى براى خود محسوب کرده‏اند. همچنین از دیگر شاگردان آن حضرت باید جابر بن حیان کوفى را نام برد.

ابو نعیم اصفهانى در حلیة الاولیاء مى‏نویسد: گروهى از تابعین از جعفر (ع) روایت کردند. از جمله آنان یحیى بن سعید انصارى و ایوب سختیانى و ابان بن تغلب و ابو عمرو بن علاء و یزید بن عبد الله بن هاد را مى‏توان نام برد. و از ائمه و بزرگان مسلمانان، کسانى مانند مالک بن انس و شعبة بن حجاج و سفیان ثورى و ابن جریح و عبد الله بن عمر و روح بن قاسم و سفیان بن عینیه و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبد العزیز بن مختار و وهب بن خالد و در طبقه بعد، ابراهیم بن طهمان از مکتب آن حضرت کسب فیض کرده‏اند.

مسلم بن حجاج نیز در صحیح خود، احادیثى از امام صادق (ع) نقل کرده و به حدیث آن حضرت استناد جسته است. سپس حدیث دیگرى آورده که در سلسله راویان آن آمده است: جعفر بن محمد از پدرش از جابر این حدیث را نقل کرده است. سپس گوید این حدیث صحیح و ثابت است و مسلم در صحیح خود آن را نقل کرد. سپس احادیث دیگرى آورده که نام جعفر بن محمد (ع) در سلسله اسناد آنها به چشم مى‏خورد. ما به مناسبت‏به برخى از این احادیث اشاره کرده‏ایم و براى دورى از درازى کلام، از ذکر بسیارى از آنها امتناع ورزیده‏ایم.

ابن شهر آشوب در مناقب گوید: غیر از ابو نعیم، مالک و شافعى و حسن بن صالح و ابو ایوب سجستانى و عمرو بن دینار و احمد بن حنبل، از آن حضرت روایت کرده‏اند. سیف الدوله عبد الحمید مالکى، قاضى کوفه از مالک پرسید. پس او را توصیف کرد و گفت: او از کسانى است که در مکتب امام صادق (ع) پرورش یافته است. ابن شهر آشوب گوید: مالک در بسیارى از موارد ادعا مى‏کرد که روایات را شخصا از امام شنیده است و بعضى اوقات مى‏گفت: راوى موثق و بسیار معتمد، جعفر بن محمد برایم این گونه حدیث نقل کرد. ابن شهر آشوب گوید: ابو عبد الله رامش اقرى گوید: ابو حنیفه یکى از شاگردان امام صادق (ع) بود و مادرش نیز از همسران آن حضرت بود. محمد بن حسن شیبانى نیز از شاگردان امام صادق (ع) بود و به همین خاطر بنى عباس آن دو را حرمت نمى‏داشتند. ابن شهر آشوب گوید: ابو یزید بسطامى طیفور سقا نیز از خدمتگزاران امام صادق (ع) بود و مدت سیزده سال سقایت و خدمتگزارى آن حضرت را بر عهده داشت (1) .

ابو جعفر طوسى گوید: ابراهیم بن ادهم و مالک بن دینار از غلامان امام صادق (ع) بودند.

ابن حجر در صواعق مى‏نویسد: امامان بزرگى مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان عینیه، سفیان ثورى، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سختیانى از امام صادق (ع) روایت کرده‏اند.

در کتاب النصایح الکافیة آمده است: مؤلفان صحاح سته جز بخارى در کتاب خود به امام جعفر صادق (ع) استناد کرده‏اند. البته پیش از این منابع اخذ روایت‏بخارى از افرادى مانند مروان بن حکم و عمران بن حطان و حریز بن عثمان رحبى را نقل کردیم. مروان بن حکم کسى بود که به حسن بن على (ع) گفت: شما اهل بیت نفرین شدگانید. و عمران بن حطان خارجى گوینده همان ابیات معروفى است که طى آنها ابن ملجم را ستود و على بن ابى طالب (ع) را به باد ناسزا گرفت. و حریز بن عثمان رحبى همان کسى است که بنا به نقل مؤلف تهذیب، به على (ع) دشنام و ناسزا مى‏گفت. آنگاه مؤلف النصایح الکافیة گوید: نمونه چنین روایاتى بسیارند اما نام این سه تن به عنوان نمونه ذکر گردید تا معلوم شود راویان صحیح بخارى، که آن را صحیح‏ترین کتاب حدیث مى‏دانند، از سنخ چه کسانى‏اند. وى سپس اشعارى هم در این باره سروده است. . .

فرزندان امام صادق (ع) که از وى روایت کرده‏اند

حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتاب خود موسوم به معالم العترة الطاهره نوشته است: روایت‏شده که از فرزندان امام صادق (ع) ، موسى، محمد، اسماعیل و اسحاق از آن حضرت روایت مى‏کرده‏اند. آنگاه وى از هر یک از آنها حدیثى نقل کرده است.

موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش از جدش على بن ابى طالب نقل کرده است که: پیامبر (ص) دست‏حسن و حسین را بگرفت و سپس فرمود: هر کس مرا دوست‏بدارد و این دو و پدر و مادرشان را نیز دوست‏بدارد، در روز قیامت در مکان و جایگاه من همراهم خواهد بود.

محمد بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش از جدش از جابر نقل کرده است که: پیامبر در حج و عمره لبیک مى‏گفت.

اسماعیل بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش از جدش از پدرش على بن ابى طالب (ع) نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: از نکویى اسلام مرد آن است که آنچه را که بدو سود نمى‏رساند واگذارد.

اسحاق بن جعفر از جعفر بن محمد روایتى را که در باب برخورد امام صادق (ع) با منصور خلیفه عباسى آوردیم، نقل کرده است.

در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است: دربان آن حضرت محمد بن سنان بود و همه بر تصدیق شش تن از فقهاى دست پرورده امام صادق (ع) اتفاق کرده‏اند. آن شش تن عبارتند از: جمیل بن دراج، عبد الله بن مسکان، عبد الله بن بکیر، حماد بن عیسى، حماد بن عثمان و ابان بن عثمان و کسانى از تابعین که جزو اصحاب آن حضرت بودند عبارتند از: اسماعیل بن عبد الرحمن کوفى، عبد الله بن حسن بن حسن بن على. و از خواص اصحاب آن حضرت مى‏توان معاویة بن عمار مولاى بنى دهن، محله‏اى از بجیله، زید شحام، عبد الله بن ابى یعفور، ابو جعفر محمد بن على بن نعمان احول، ابو الفضل سدیر بن حکیم، عبد السلام بن عبد الرحمن، جابر بن یزید جعفى، ابو حمزه ثمالى، ثابت‏بن دینار، مفضل بن قیس بن رمانه، مفضل بن عمر جعفى، نوفل بن حارث بن عبد المطلب، میسرة بن عبد العزیز، عبد الله بن عجلان، جابر مکفوف، ابو داود مسترق، ابراهیم بن مهزم اسدى، بسام صیرفى، سلیمان بن مهران، ابو محمد اسدى آزادشدگان اعمش، ابو خالد قماط، ثعلبه بن میمون ابو بکر حضرمى، حسن بن زیاد، عبد الرحمن بن عبد العزیز انصارى از فرزندان ابو امامه سفیان بن عیینة بن ابى عمران هلالى، عبد العزیز بن ابو حازم، سلمة بن دینار مدنى، را یاد کرد. همچنین از آزاد شدگان آن حضرت باید از معتب، مسلم و مصادف نام برد.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAHJ2.htm


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ