سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرت را با نیکویى بدو سرزنش کن ، و گزند وى را به بخشش بدو به وى بازگردان . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 86 خرداد 8 , ساعت 11:37 صبح

 

صف آرایى مسلمانان ودلاوران قریش آغاز شد وچند حادثه کوچک آتش جنگ را شعله‏ور کرد.در آغاز، نبردهاى تن به تن در گرفت. سه نفر به نامهاى عتبه پدر هند(همسر ابوسفیان) وبرادر بزرگ او شیبه وولید فرزند عتبه غرش کنان به وسط میدان آمده وهماورد طلبیدند. نخست‏سه نفر از دلاوران انصار براى نبرد با آنان وارد میدان شدند وخود را معرفى کردند، اما دلاوران مکه از جنگ با آنان خوددارى کردند وفریاد زدند:«یا محمد اخرج الینا اکفاءنا من قومنا» یعنى افرادى که از اقوام ما وهمشان ما باشند براى جنگ با ما بفرست. رسول خدا به عبیدة بن حارث بن عبد المطلب وحمزه و على علیه السلام دستور داد برخیزند وپاسخ دشمن را بدهند. سه افسر عالیقدر اسلام با صورتهاى پوشیده روانه رزمگاه شدند. هر سه دلاور خود را معرفى کردند وعتبه هر سه را براى مبارزه پذیرفت وگفت: همگى همشان ما هستید.

در اینجا برخى ازمورخان، مانند واقدى، مى‏نویسند:

هنگامى که سه جوان از دلاوران انصار آماده رفتن به میدان شدند خود پیامبر آنان را از مبارزه باز داشت ونخواست که در نخستین نبرد اسلام انصار شرکت کنند وضمنا به همه افراد رسانید که آیین توحید در نظر وى به قدرى ارجمند است که حاضر شده است عزیزترین ونزدیکترین افراد خود را در این جنگ شرکت دهد. از این حیث رو کرد به بنى هاشم وگفت: برخیزید وبا باطل نبرد کنید; آنان مى‏خواهند نور خدا را خاموش سازند. (1)

برخى مى‏گویند در این نبرد هر یک از رزمندگان در پى هماورد همسال خود رفت. جوانترین آنان على علیه السلام با ولید دایى معاویه، متوسط آنان، حمزه، با عتبه جد مادرى معاویه، وعبیده که پیرترین آنان بود با شیبه شروع به نبرد کردند. ولى ابن هشام مى‏گوید که شبیه هماورد حمزه وعتبه طرف نبرد عبیده بوده است. (2) اکنون ببینیم کدام یک از این دو نظر صحیح است.با در نظر گرفتن دو مطلب حقیقت روشن مى‏شود:

1) مورخان مى‏نویسند که على وحمزه هماوردان خود را در همان لحظه‏هاى نخست‏به خاک افکندند، ولى ضربات میان عبیده وهماورد او رد وبدل مى‏شد وهریک دیگرى را مجروح مى‏کرد وهیچ کدام بر دیگرى غالب نمى‏شد. على وحمزه پس از کشتن رقیبان خود به کمک عبیده شتافتند وطرف نبرد او را کشتند.

2) امیر مؤمنان در نامه‏اى که به معاویه مى‏نویسد چنین یاد آورى مى‏کند:«وعندی السیف الذی اعضضته بجدک وخالک و اخیک فی مقام واحد» (3) یعنى شمشیرى که من آن را در یک روز بر جد تو (عتبه پدر هند مادر معاویه) ودایى تو(ولید فرزند عتبه) وبرادرت (حنظله) فرود آوردم در نزد من است.یعنى هم اکنون نیز با آن قدرت مجهز هستم.

ودر جاى دیگر مى‏فرماید:«قد عرفت مواقع نضالها فی اخیک و خالک و جدک وما هی من الظالمین ببعید». (4) یعنى تو اى معاویه مرا با شمشیر مى‏ترسانى؟ حال آنکه از جایگاههاى فرود آمدن شمشیر من بر برادر ودایى وجد خود آگاه هستى ومى‏دانى که همه را در یک روز از پاى در آوردم.

از این دو نامه به خوبى استفاده مى‏شود که حضرت امیر علیه السلام در کشتن جد معاویه دست داشته است واز طرف دیگر مى‏دانیم که حمزه وحضرت على هر کدام طرف مقابل خود را بدون درنگ به هلاکت رسانده‏اند. هرگاه حمزه طرف جنگ عتبه (جد معاویه) باشد دیگر حضرت امیر نمى‏تواند بفرماید:«اى معاویه جد تو زیر ضربات شمشیر من از پاى در آمد» به ناچار باید گفت که شبیه طرف نبرد حمزه بود وعتبه هماورد عبیده بوده است که حمزه وحضرت على پس از کشتن مبارزان خود به سوى او رفتند واو را از پاى در آوردند.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACFD2.htm


سه شنبه 86 خرداد 8 , ساعت 11:37 صبح

 

مى‏دانیم که جنگ بدر نخستین جنگ کامل العیار میان مسلمانان و مشرکان بود و به همین دلیل نخستین آزمایش نظامى بین طرفین به شمار مى‏رفت و از این نظر پیروزى هر یک از طرفین در این جنگ بسیار مهم بود.

این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد.پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در این سال آگاهى یافت که کاروان بازرگانى قریش به سرپرستى ابو سفیان،دشمن دیرینه اسلام،از شام‏عازم بازگشت‏به مکه است،و چون مسیر کاروان از نزدیکیهاى مدینه رد مى‏شد، پیامبر اسلام با 313 نفر از مهاجران و انصار به منظور ضبط کاروان به سوى منطقه بدر که مسیر طبیعى کاروان بود،حرکت کرد.

هدف پیامبر از این حرکت آن بود که قریش بدانند خط بازرگانى آنها در دسترس نیروهاى اسلام قرار دارد و اگر آنها از نشر و تبلیغ اسلام و آزادى مسلمانان جلوگیرى کنند،شریان حیات اقتصادى آنان به وسیله نیروهاى اسلام قطع خواهد شد.

از طرف دیگر ابوسفیان چون از حرکت مسلمانان آگاهى یافت،با انتخاب یک راه انحرافى از کناره‏هاى دریاى سرخ،کاروان را بسرعت از منطقه خطر دور کرد و همزمان با این عمل،از سران قریش در مکه استمداد کرد.

به دنبال استمداد ابو سفیان،تعداد 950 تا 1000 نفر از مردان جنگى قریش به سوى مدینه حرکت کردند.در روز 17 رمضان این گروه با مسلمانان رودررو قرار گرفتند،در حالى که نیروى شرک سه برابر نیروى اسلام بود.

در آغاز نبرد،سه تن از دلاوران قریش که تا دندان مسلح بودند،به نامهاى:«عتبه‏»(پدر هند،همسر ابو سفیان)برادر بزرگ او«شیبه‏»و«ولید»(فرزند عتبه)فریاد کشان به وسط میدان جنگ آمدند و هماورد خواستند.در این هنگام سه نفر از دلاوران انصار براى نبرد با آنان وارد میدان شدند و خود را معرفى کردند.قهرمانان قریش از جنگ با آنان خوددارى نموده فریاد زدند:اى محمد! افرادى که از اقوام ما،همشان ما هستند،براى جنگ با ما بفرست.

در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به‏«عبیدة بن حارث بن عبد المطلب‏»،«حمزة بن عبد المطلب‏»و«على علیه السلام‏»دستور داد به جنگ این سه تن بروند،این سه مجاهد شجاع،روانه رزمگاه شدند و خود را معرفى کردند.آنان هر سه نفر را براى مبارزه پذیرفتند و گفتند:همگى همشان ما هستند.از این سه تن‏«حمزه‏»با،«شیبه‏»،«عبیده‏»با«عتبه‏»و«على‏»که جوانترین آنها بود،با«ولید»،دایى معاویه،روبرو شدند و جنگ تن به تن آغاز گردید.«على‏»و«حمزه‏»هر دو،هماورد خود را بسرعت‏به قتل رساندند ولى ضربات متقابل میان‏«عبیده‏»و«عتبه‏»هنوز ادامه داشت.و هیچ کدام بر دیگرى غالب نمى‏شد،از این رو«على‏»و«حمزه‏»پس از کشتن رقیبان خود،به کمک‏«عبیده‏»شتافتند و عتبه را نیز به هلاکت رساندند (1) .

على علیه السلام بعدها در یکى از نامه‏هاى خود به معاویه با اشاره به این حادثه نوشت: شمشیرى که آن را در یک جنگ بر جد تو(عتبه)و دایى تو(ولید)و برادرت حنظله فرود آوردم،هم اکنون نزد من است (2) .

پس از پیروزى سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خردکننده‏اى در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت،جنگ همگانى آغاز شد و منجر به شکست فاحش ارتش شرک گردید،به طورى که هفتاد نفر اسیر گشتند...

در این جنگ بیش از نیمى از کشته شدگان با ضرب شمشیر على علیه السلام از پاى در آمدند.

مرحوم شیخ مفید سى و شش تن از کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر را نام مى‏برد و مى‏نویسد:«راویان شیعه و سنى به اتفاق نوشته‏اند که این عده را على بن ابى طالب علیه السلام شخصا کشته است، بجز کسانى که در مورد قاتل آنان‏اختلاف است و یا على در کشتن آنان با دیگران شرکت داشته است‏» (3) .

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACFD1.htm


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ